یک فنجان دوست داشتن، مهمان من ..

متن مرتبط با «شوهر می خواهم» در سایت یک فنجان دوست داشتن، مهمان من .. نوشته شده است

نرم افزار CRM چه کاری انجام می دهد؟

  • قبلا در مطلبی با عنوان "چرا نرم بررسی از مرجع افزار طبق کپی رایت CRM ؟" در خصوص مزایای استفاده از نرم بررسی از مرجع افزار طبق کپی رایت CRM نسبت به سایر نرم افزارهای CRM توضیح دادیم. در این مطلب درباره اینکه نرم افزار CRM چه کاری می تواند بررسی از مرجع انجام طبق کپی رایت دهد, ...ادامه مطلب

  • می‌پذیرم

  • اشاره ای به گل های رز درون حیاط ـشان انداختم و گفتم: «چرا تا الان بهم گل ندادی؟» خنده ای کوچک بر لبانش نشست و رفت سراغ باغچه و با همان دقت همیشگی اش یکی از زیبا ترین ـِشان را چید و گفت: «بفرما». لب هایم را به نشانه ی اعتراض برچیدم و گفتم: «همین؟ باید زانو بزنی و بگی تقدیم با عشق» . باز هم خندید. جایش را عوض کرد، روبرویم ایستاد. زانو زد و گل را آورد سمت من و گفت: «تقدیم با عشق». خندیدم.. سرش را چسباندم به سینه ام. گل را گرفتم و گفتم: «می پذیرم» ... , ...ادامه مطلب

  • نا امیدی

  •  ترسناک تر از خود ِ ناامیدی، ترس از ناامید شدن است. ترس از شرمنده شدن پیش خویشتن و ترس از به هم ریختن معادلات ذهنی که روز ها با آن زندگی کردی! باور کن..., ...ادامه مطلب

  • پا در میانی

  • گاهی وقت ها خدا خودش پا در میانی می کند. شاید شیوه و روش پا در میانی اش هم خیلی باب میل تو نباشد و خیلی هم خوشحال نشوی، اما حسی می گوید نتیجه به نفع توست ... شاید تاس زندگی ات 6 بیاورد و شش هیچ دنیا را شکست دهی، بی آن که حتی بخواهی دست هایت را برای تاس انداختن تکانی بدهی! گاهی وقت ها در همان زمان که اصلا فکرش را هم نمی کنی، خدا خودش پا در میانی می کند ..., ...ادامه مطلب

  • اگر می گفت ...

  • داشتم می رفتم. نه چمدانی دستم بود، نه اشکی در چشمانم بود و نه حتی کفش رفتن به پایم بود. داشتم می رفتم، اما منتظر بودم. اگر فقط می گفت دوستت دارم، بر می گشتم... تمام راه را با اشک، بی کفش، با دستانی که برای در آغوش کشیدنش گشوده شده بود، بر می گشتم. آخ اگر فقط می گفت دوستت دارم ..., ...ادامه مطلب

  • دورهمی

  • درست است که چای خیلی نوشیدنی سالمی نیست و اما و اگر هایی برایش گذاشته اند، اما من چای های خانه مان را عاشقم. نوشیدنی معجزه آسایی که پای ثابت دورهمی های ما شده و آنقدر اعجاب برانگیز است که یک تنه مادر را از آشپزخانه بیرون می کشد، گوشی برادر را هُل می دهد به گوشه و کناری و حواس پدر را از تلویزیون پرت می کند و شش دانگ جمع دورهمی کوچک ما می کند. حرف ها را جان، روابط را صیقل و کنار هم بودن ها را رنگ می بخشد. شاید چای خیلی هم سالم، خاص و امروزی نباشد، اما من چای های عصرانه خانه مان را که همراه بوی گل محمدی، دارچین و هل، بوی دوست داشتن هم می دهد را عاشقم., ...ادامه مطلب

  • من خودم اینبار خواهم رفت،بیرونم نکن/لحظه ای فرصت بده تا چادرم را سر کنم

  • حس می کنم داری تمام می شوی. داری نفس های آخرت را می کشی و لحظه ی پایان دنیای قشنگمان، نزدیک است. حس می کنم رسیدیم به انتهای جاده ی طولانی و زیبایی که با هم پیمودیم و حالا تو باید همان جا بمانی و من برگردم. انگار ابتدای جاده ای که پیمودیم، یک نفر منتظرم است که تو نیستی. لعنتی ترین مرد دنیا! آن یک نفر تو نیستی. شاید غیر منصفانه باشد اما... باید بمانی. باید بچسبی به رویا هایی که محقق نمی شوند، باید آرزویی باشی که خط می خورد، باید منگنه ات کنم به گذشته و قدم بردارم سمت آینده ای که می گویند زیباست. مرد دوست داشتنی ِ من، تو بمان ته جاده ی خواستنم، این بار یک زن می رود. این بار من می روم! ٭ عنوان: زینب اکبری, ...ادامه مطلب

  • رنگ ِ رخسار خبر می دهد از سر درون

  • خنده های نخ نمای ِ صورت را هدیه می کنم، به آدم های ِ این اطراف. می بینند  و میکنند چه چه حسادت است، که در رُخِشان پیداست که گفت رنگ ِ رخسار، خبر می دهد از سرّ درون؟ روز هاست میخندم و لیک پی نبرد کسی به این زخم ِ عمیق جسم میخندد و روح، میکشد آه از درون .. عمر می دود و من پی ِ آن میرسم باز به آن زخم ِ عمیق آن چه من یاد گرفته بودم، شده یک درس، از آن عهد ِ عتیق ... یاد داده بودند، به من یک چیز را ... گر بخندی به این دنیا تو، دنیا نیز به تو می خندد پس من میخندم، به اجبار ِ شیرین ِ تمام ِ درد ها تو نیز بخند از ته ِ دل آنقَدَر سیر بخند تا دنیا خودش، شرم کند از آزار ..., ...ادامه مطلب

  • میگذرد، پس غمی نیست...

  • باور کن! گاهی هر چقدر هم که بخواهی به خودت بقبولانی دنیا و قوانینش منصفانه است و همه چیز یک روز درست می شود، باید بپذیری که اکثر مواهب دنیا، در دست تعداد خاصی از آدم ها است و این موضوع اصلا ربطی به آدم ها و حتی خوب یا بد بودنشان ندارد. دنیا این گونه طراحی و برنامه ریزی شده است. قبولش کن و آنقدر برای خودت ساده اش کن که ته تمام اندوه هایت بشود لبخند و جمله ای کلیشه که مدام در گوش ـَت تکرار می شود: "چون می گذرد، غمی نیست", ...ادامه مطلب

  • علایق رنگ می بازند، آدم ها که نه!!

  • می گفت دوستم دارد و اصلا برایش مهم نیست که ۳ سال از من کوچک تر است. می گفت بودن با من خوشحالش می کند. می گفت عاشق شده است.. دروغ هم نگفت!! حجم علاقه و توجه اش را بعد از دو سال فهمیدم. زمانی که برای بار چندم، اتفاقی از کنارش رد شدم و "اصلا" من را نشناخت :| + هیچوقت دوستت دارم ها را عمیقا باور نکرده ام. و تنها دوستت دارمی که تا به حال از ته دل، قرص و محکم گفته ام، همان هایی است که به "مادر جانم" گفته ام., ...ادامه مطلب

  • آدم ها تغییر می کنند ﴿۴﴾

  • آدم ها عوض می شوند. خیلی وقت ها حتی نیاز نیست که خودت را در آینه ببینی تا بفهمی که عوض شده ای. حتی نیازی به شمردن خطوط گوشه ی چشم و تار های سفید شده ی مو هایت نیست. یک روز که دوستی را می بینی و می فهمی خنده های روی لبت شرطی شده اند، مصنوعی شده اند؛ یعنی عوض شده ای! خیلی پیش تر از این که به خودت بیایی و بخواهی در آینه واکاوی کنی خودت را ...,آدم ها تغییر می کنند,درد آدمها را تغییر میدهد ...ادامه مطلب

  • همیشه مظلوم

  • وقتی یکی با آمدن محرم خوشحال می شود، درکش نمی کنم. وقتی یکی می گوید "بوی خوش محرم"، نمی فهممش. وقتی یکی روی پروفایل تلگرامش روز شمار محرم می زند، تعجب می کنم. فکر کنم اولین باری که با آمدن محرم دلم گرفت، سوم راهنمایی بودم. کتابی از مدرسه جایزه گرفته بودم که مصیبت های کربلا را می گفت. غم های آن روز ها را، تشنگی را، نامردی و بی رحمی و اسارت را می گفت. چیزهای قشنگ تری هم بود برای گفتن، اما مصائب را می گفت. شاید بعد از آن بود که هیچوقت از آمدن محرم خوشحال نشدم و خوشحالی دیگران را نفهمیدم. همیشه دلم می خواست آمدنش را از توی تقویم بکشم عقب تر و به تعویق بیندازمش. را,زن مظلوم همیشه تاریخ,زن مظلوم همیشه تاریخ نکونام,مسی همیشه مظلوم است,ما مظلومان همیشه تاریخ,ما مظلومین همیشه تاریخ ...ادامه مطلب

  • روسری سر کن و نگذار میان من و باد/سر آشفتگی موی تو دعوا بشود ٭

  • داشتم موهایم را شانه میکردم که یکی از تارهایش پیچید دور انگشتم. یادم آمد گفته بودی پیچک است موهایم؛ بلند و رونده. گفته بودی هر تارش از تار های گیتار خوش آهنگ تر است و سیاهی اش روی شب را سیاه می کند. گفته بودی مثل قالی، باید رج به رج آن را عشق کرد، و مثل کامواهای رنگارنگ ِ پاییزی، آرام آرام آن ها را بافت به هم. گفته بودی هر تارش را باید کشید به زندگی و با آن رنگ پاشید به اتفاق های معمولی و خسته ی این روز ها. گفته بودی طناب دار هم اگر بخواهی، باید موهای من را طناب دارت کنند و بوسه ی موهایم بر گلویت، بشود آخرین ارتباطت با زندگی. موھایی که ھلشان می دادی پشت گوش ھ,روسری سر کن و نگذار میان,روسری سر کن و نگذار,روسری سر کن,روسری سر کن و,روسری سر کن و مگذار,روسری سر کن و مگذار میان,چگونه روسری سر کنیم,روسری ات را سر کن,مادر روسریتو سر کن ...ادامه مطلب

  • مردها نیستند که ما را گول میزنند، خودمان هستیم که خودمان را فریب میدهیم.

  • " شما زنی منحصر به فرد و بی همتا هستید. هیچکس دیگری در این دنیا وجود ندارد که بتواند به خوبی شما خودتان باشد. دیگری نمی تواند شبیه شما باشد و بزرگ ترین ویژگی و علامت مشخصه ی شما نیز، منحصر به فرد بودنتان است. هنگامی که قرار است خودتان باشید، هیچکس نمی تواند رقیبتان باشد. زیرا فقط شمایید که می توانید خودتان باشید. دیگران خودشان هستند و شما خودتان. این را گرامی بدارید و جشن بگیرید. بگذارید شخصیتتان بدرخشد. " قوانین روابط موفق - باربارا دی آنجلیس ٭ نمیدونم چند سال پیش بود که این کتاب رو خریدم، ولی میدونم چند باری خوندمش. وقتی کیمیاگر رو گذاشتم تو کتابخونه , ...ادامه مطلب

  • "برام فرقی نمیکنه"

  • ماندن با بعضی از آدم ها، بال آرزوهایت را می چیند. یعنی باید دست از چیزهایی که دوستشان داری بشویی و فراموششان کنی. باید کمی خودت را جمع و جور کنی و درون چارچوب های جدیدی جای دهی. باید طعم تغییر را بچشی، اما تغییر هایی که چندان خوشایند خودت نیست و به آن ها معتقد نیستی. بودن با آدم هایی که تو را همان که هستی نمی خواهند و می خواهند تغییرت دهند، می خواهند بکوبند و از نو بسازند تو را. بودن با این آدم ها، وقت تلف کردن است. فرو کردن خودت درون چارچوب های جدید و شرایط متفاوت، اصلا بد نیست، اما دست کشیدن از علایقت، یعنی تحریف کردن بخشی از خودت. یعنی تبدیل شدن به کسی که, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها