قهرمان

ساخت وبلاگ

خیلی عجیب است. این دنیا و آدم هایش خیلی عجیبند. در هوای خنک و دلنواز بهاری، در ماشین نشسته بودم و به جاده و ماشین های دیگر نگاه می کردم. به آدم هایی که درون ماشین ها بودند و هر کدام ـشان دنیای جالبی برای خودشان داشتند. خانم و آقای میانسالی که گویا روزگار کمی اعصابشان را لای منگنه گذاشته بود و رنگ از رخسارشان ربوده بود. پسر های جوانی که نمایش سرعت می دادند و به شیوه ی شیطنت آمیز خودشان جوانی می کردند. دختر و پسر جوانی که خیلی شاد بودند و این طور بنظر می رسید که تازه اول راه دوست داشتنند. خانواده ی پر جمعیتی که خودشان را به زور در ماشین مدل پایین ـشان جا کرده بودند و از ته دل می خندیدند و کلیشه ی «پول خوشبختی نمی آورد» را پر رنگ و پرنگ تر می کردند و ...

حتم دارم درون هر کدام از این جعبه های رنگارنگ، داستان شگفت انگیزی در جریان است. داستانی که قهرمان دارد و قهرمانش هم تک تک همان آدم ها بودند. آدم هایی که گاهی بد می شوند و گاهی خوب، گاهی درگیر خوشی ها می شوند و گاهی هم درگیر ناخوشی ها. فکر می کنم برای همین هست که خدا هیچوقت آن بالا حوصله اش سر نمی رود ...

یک فنجان دوست داشتن، مهمان من .....
ما را در سایت یک فنجان دوست داشتن، مهمان من .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bpary-afsay6 بازدید : 39 تاريخ : شنبه 2 ارديبهشت 1396 ساعت: 10:56