همیشه فکر می کردم چه اشتباه جبران ناپذیری می کنم که با فامیل هایمان زیادی جور نیستم. چه کار زشت و ناپسندی است که با هیچکدام آن ها حرف چندان مشترکی ندارم و صمیمیت کمرنگی بینمان است. تلاش کردم رابطه های تیره و تار، کمرنگ و بی رنگ را جلا دهم و حالا روز های بعد از آن است که حس می کنم، این اشتباه ِ بزرگ تری بود که مرتکب شدم. حضور در جمع های خاله زنکانه ای که فقط کیفیت زندگی ات را تقلیل می دهند. چشم و هم چشمی، رقابت، غیبت، طعنه و شوخی های زهر داری که هر لحظه طعم زشت فرهنگ پایین را یادآورت می شوند. حق داشتم که قبلا فاصله را انتخاب کرده بودم و رویاهای متفاوتی در سر می پروراندم و حالا چندی است بال همان رویاهای متفاوتم چیده شده! وقتش شده حضور در جمع هایی که با بودن در آن ها پای آرزو هایم را بستم و بال رویاهایم را چیدم را فراموش کنم و مطمئن تر شوم که «اشتباه جبران ناپذیر آن است که در جایی که به آن تعلق ندارم، خودم را به زور جا دهم!»
برچسب : نویسنده : bpary-afsay6 بازدید : 40