یک فنجان دوست داشتن، مهمان من ..

متن مرتبط با «دست هاي تو» در سایت یک فنجان دوست داشتن، مهمان من .. نوشته شده است

ساطور به دست

  • اگر بخواهی منتظرش بمانی می‌توانی. اگر بخواهی ترکش کنی یا بپیچانی ـَش می‌توانی. اگر بخواهی تمام تلاشت را برای به دست آوردنش بکنی می‌توانی. اگر بخواهی ندید بگیری، تنهایش بگذاری و بروی یا عقب بکشی هم می‌توانی. هر کاری بخواهی در دنیای خودت و با آدم‌های دنیای خودت می‌توانی بکنی. ولی لطفا پای تمام کارهایی, ...ادامه مطلب

  • وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شویم *

  • همیشه می گفت از دختر هایی که بعد از ازدواج، خودشان را رها می کنند و دیگر حواسشان به خودشان و زیباییشان نیست، خوشم نمی آید. نه تنها او، مرد های دیگری هم که می شناختم همین را می گفتند. اما من همیشه در جواب این حرف ها، لبخندی داشتم که به لبم بنشیند تا اعتماد به خودی شود که باورش داشتم. چند روز پیش اما،, ...ادامه مطلب

  • من لیلی ِِ توام (:

  • با تو شاید نشوم، لیلی ِ قصه های دور اما اینکه هستی و دل به عشق تو دچار به خدای عشق قسم باز همین می ارزد ..., ...ادامه مطلب

  • متواضع

  • مهران مدیری در دورهمی گفت: آدم هایی که همیشه صف اول هستند، لبخند می زنند و اصرار دارند که دیده شوند، فروتن نیستند، فقط نمایش تواضع و فروتنی می دهند. فروتنان اصلی، با این که هستند همیشه تلاش می کنند که دیده نشوند! ٭ تمام سال  های تحصیلم در دانشگاه، می خواستم به دوست ها و اساتیدم این را بفهمانم، آخر هم نتوانستم! این جا هم خیلی خواستم به دوستان بلاگرم بگویم اما ... بماند (: ٭ نقل به مضمون,متواضع,متواضع بالانجليزي,متواضع بالفرنسية ...ادامه مطلب

  • دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم/باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی

  • مادرم گفت: "وقتی دو نفر قسمت هم باشند، زمین برود به آسمان، آسمان بیفتد به زمین، باز این دو نفر به هم می رسند". حالا این حرف ها مدام در گوشم زنگ می خورد. زنگ می خورد در گوشم و یاد آن خواستگاری می افتم که ردش کردم و می خواست برود به خواستگاری دختری که بر عکس ِ من، زیادی مایل به وصلت با آن خانواده بود، اما نرفت و ترجیح داد شرایطی که "من" خواستم را بسازد. حرف های مادر زنگ می خورد در گوشم و یاد خواستگار ِ خوب بعدش می افتم که به فاصله ی یک هفته از او آمد و همه چیز داشت روال خودش را طی می کرد، تا اینکه مشکلی رسید میان قول و قرار ها و نشد. حرف ها مدام زنگ می خورد در گوشم و خواستگار رد شده ی چند ماه پیش که فکر می کردم خوشبختم خواهد کرد و این بخت برگشته را با او مقایسه می کردم را دیدم و فهمیدم آن قدر ها هم که به نظر می رسید وصله ی قلب و هم پای خوشبختی ِ من نبود! در گوشم زنگ می خورد و حرف های زندایی و شقایق می دوند در ذهنم.. زنگ می خورد در گوشم و من می ترسم. از اینکه قسمتم بشود و به قول زن های فامیل دهانم بسته شود، می ترسم ... و این روز ها چقدر زیادی دهانم بسته می شود با خوبی های او ... ٭ عنوان:,دوستان عیب کنندم که چرا,دوستان عیب کنندم که چرا دل به,دوستان عیب کنندم ...ادامه مطلب

  • نام تو، عشق است ...

  • عشق فقط دوستت دارم هایی نیست که چشم بدوزم به چشمت و رج به رج حرف ببافم برایت ... همین که در خلوتم نامت را می نویسم آهنگین زمزمه اش می کنم و خط میزنم، یعنی عشق یعنی دوستت دارم ...,نام دیگر تو عشق است ...ادامه مطلب

  • دست های تو عشقند ....

  • صورتم را که میان دستانت می گیری، به غنچه ای می مانم .. در پناه ِ دست های تو، می شود مست شد می توان شکفت ...,دست های تو,دست های تو با من آشناست,دست های تو تصمیم بود,دست هاي تو,دست های تو تصمیمم بود,دست هاي تو تصميم بود,دانلود دستهای تو داریوش,دست هاي تو تصمیمم بود,دست های تو شعر,دست هاي تو با من آشناست ...ادامه مطلب

  • روسری سر کن و نگذار میان من و باد/سر آشفتگی موی تو دعوا بشود ٭

  • داشتم موهایم را شانه میکردم که یکی از تارهایش پیچید دور انگشتم. یادم آمد گفته بودی پیچک است موهایم؛ بلند و رونده. گفته بودی هر تارش از تار های گیتار خوش آهنگ تر است و سیاهی اش روی شب را سیاه می کند. گفته بودی مثل قالی، باید رج به رج آن را عشق کرد، و مثل کامواهای رنگارنگ ِ پاییزی، آرام آرام آن ها را بافت به هم. گفته بودی هر تارش را باید کشید به زندگی و با آن رنگ پاشید به اتفاق های معمولی و خسته ی این روز ها. گفته بودی طناب دار هم اگر بخواهی، باید موهای من را طناب دارت کنند و بوسه ی موهایم بر گلویت، بشود آخرین ارتباطت با زندگی. موھایی که ھلشان می دادی پشت گوش ھ,روسری سر کن و نگذار میان,روسری سر کن و نگذار,روسری سر کن,روسری سر کن و,روسری سر کن و مگذار,روسری سر کن و مگذار میان,چگونه روسری سر کنیم,روسری ات را سر کن,مادر روسریتو سر کن ...ادامه مطلب

  • تو همان پاییزی!

  • تو مثل غروب پاییزی !! سرد غم انگیز اما دوست داشتنی ... و من، ھمان برگی ھستم که موسم آمدنت زرد میشوم، و در آغوشت می افتم به خاک و سنگ فرش رفتنت را غریبانه بوسه میزنم ..., ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها