یک فنجان دوست داشتن، مهمان من ..

متن مرتبط با «آدم ها تغییر می کنند» در سایت یک فنجان دوست داشتن، مهمان من .. نوشته شده است

نرم افزار CRM چه کاری انجام می دهد؟

  • قبلا در مطلبی با عنوان "چرا نرم بررسی از مرجع افزار طبق کپی رایت CRM ؟" در خصوص مزایای استفاده از نرم بررسی از مرجع افزار طبق کپی رایت CRM نسبت به سایر نرم افزارهای CRM توضیح دادیم. در این مطلب درباره اینکه نرم افزار CRM چه کاری می تواند بررسی از مرجع انجام طبق کپی رایت دهد, ...ادامه مطلب

  • آدم‌های مزخرف

  • یک وقت هایی باید کوتاه بیایی. باید ببخشی. باید باور کنی آدم های بد هم عوض می شوند، حال دلشان خوب می شود و چشم هایشان مهربان می شود. باید باور کنی که پشیمان شده اند و آدم ِ خوب داستان زندگی خودشان شده اند. گاهی بخشیدن آدم هایی که روزی آرامش زندگی ات را نشانه گرفته بودند، سخت ترین کار ممکن می شود. اما تو مجبور می شوی کوتاه بیایی، ببخشی و زخم های قلبت را نادیده بگیری و در حق خودت و دیگران لطف کنی، تا بتوانید فراموش کنید بعضی از آدم ها و چیز ها در این دنیای خاکستری، چقدر می‌توانند مزخرف باشند ... , ...ادامه مطلب

  • با نمک های اطراف :|

  • اسکار مزخرف ترین صدای دنیا هم داده می شود به صدای خنده ی آدم هایی که زمانی حس با نمکی شان گل می‌کند که تو حالت خوب نیست :|, ...ادامه مطلب

  • روز های زشت

  • دلم می‌خواهد یک دکمه ای باشد که همین جای زندگی ام را بزند روی استپ. نه که این جای زندگی ام بهتر از روز های قبلش باشد و بخواهم نگهش دارم، نه! فقط نمی خواهم روز های آینده، از امروزم زشت تر باشند... , ...ادامه مطلب

  • می‌پذیرم

  • اشاره ای به گل های رز درون حیاط ـشان انداختم و گفتم: «چرا تا الان بهم گل ندادی؟» خنده ای کوچک بر لبانش نشست و رفت سراغ باغچه و با همان دقت همیشگی اش یکی از زیبا ترین ـِشان را چید و گفت: «بفرما». لب هایم را به نشانه ی اعتراض برچیدم و گفتم: «همین؟ باید زانو بزنی و بگی تقدیم با عشق» . باز هم خندید. جایش را عوض کرد، روبرویم ایستاد. زانو زد و گل را آورد سمت من و گفت: «تقدیم با عشق». خندیدم.. سرش را چسباندم به سینه ام. گل را گرفتم و گفتم: «می پذیرم» ... , ...ادامه مطلب

  • نا امیدی

  •  ترسناک تر از خود ِ ناامیدی، ترس از ناامید شدن است. ترس از شرمنده شدن پیش خویشتن و ترس از به هم ریختن معادلات ذهنی که روز ها با آن زندگی کردی! باور کن..., ...ادامه مطلب

  • من مانده ام تنهای تنها ..

  • آدم ها، وقتی دلشان می‌گیرد و کسی را ندارند برای حرف زدن، تازه آنجاست که می فهمند در این دنیای بزرگ، چقدر تنهایند ..., ...ادامه مطلب

  • خسته از کارهای اداری :|

  • فکر می کنم فقط کسانی می‌گویند: «ایران را دوست دارم» که هنوز به طور مستقیم، سر و کارشان به کاغذ بازی ها و پاس کاری های کلانتری، دادگستری، بانک، بیمه یا هر ارگان دولتی دیگر که باید خدمتی را ارائه دهند، نخورده است! و گرنه بعید است که برای یک کار خیلی خیلی خیلی کوچک، تاکید می کنم کار بسیار کوچک و ناچیز , ...ادامه مطلب

  • پا در میانی

  • گاهی وقت ها خدا خودش پا در میانی می کند. شاید شیوه و روش پا در میانی اش هم خیلی باب میل تو نباشد و خیلی هم خوشحال نشوی، اما حسی می گوید نتیجه به نفع توست ... شاید تاس زندگی ات 6 بیاورد و شش هیچ دنیا را شکست دهی، بی آن که حتی بخواهی دست هایت را برای تاس انداختن تکانی بدهی! گاهی وقت ها در همان زمان که اصلا فکرش را هم نمی کنی، خدا خودش پا در میانی می کند ..., ...ادامه مطلب

  • اگر می گفت ...

  • داشتم می رفتم. نه چمدانی دستم بود، نه اشکی در چشمانم بود و نه حتی کفش رفتن به پایم بود. داشتم می رفتم، اما منتظر بودم. اگر فقط می گفت دوستت دارم، بر می گشتم... تمام راه را با اشک، بی کفش، با دستانی که برای در آغوش کشیدنش گشوده شده بود، بر می گشتم. آخ اگر فقط می گفت دوستت دارم ..., ...ادامه مطلب

  • دورهمی

  • درست است که چای خیلی نوشیدنی سالمی نیست و اما و اگر هایی برایش گذاشته اند، اما من چای های خانه مان را عاشقم. نوشیدنی معجزه آسایی که پای ثابت دورهمی های ما شده و آنقدر اعجاب برانگیز است که یک تنه مادر را از آشپزخانه بیرون می کشد، گوشی برادر را هُل می دهد به گوشه و کناری و حواس پدر را از تلویزیون پرت می کند و شش دانگ جمع دورهمی کوچک ما می کند. حرف ها را جان، روابط را صیقل و کنار هم بودن ها را رنگ می بخشد. شاید چای خیلی هم سالم، خاص و امروزی نباشد، اما من چای های عصرانه خانه مان را که همراه بوی گل محمدی، دارچین و هل، بوی دوست داشتن هم می دهد را عاشقم., ...ادامه مطلب

  • دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم/باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی

  • مادرم گفت: "وقتی دو نفر قسمت هم باشند، زمین برود به آسمان، آسمان بیفتد به زمین، باز این دو نفر به هم می رسند". حالا این حرف ها مدام در گوشم زنگ می خورد. زنگ می خورد در گوشم و یاد آن خواستگاری می افتم که ردش کردم و می خواست برود به خواستگاری دختری که بر عکس ِ من، زیادی مایل به وصلت با آن خانواده بود، اما نرفت و ترجیح داد شرایطی که "من" خواستم را بسازد. حرف های مادر زنگ می خورد در گوشم و یاد خواستگار ِ خوب بعدش می افتم که به فاصله ی یک هفته از او آمد و همه چیز داشت روال خودش را طی می کرد، تا اینکه مشکلی رسید میان قول و قرار ها و نشد. حرف ها مدام زنگ می خورد در گوشم و خواستگار رد شده ی چند ماه پیش که فکر می کردم خوشبختم خواهد کرد و این بخت برگشته را با او مقایسه می کردم را دیدم و فهمیدم آن قدر ها هم که به نظر می رسید وصله ی قلب و هم پای خوشبختی ِ من نبود! در گوشم زنگ می خورد و حرف های زندایی و شقایق می دوند در ذهنم.. زنگ می خورد در گوشم و من می ترسم. از اینکه قسمتم بشود و به قول زن های فامیل دهانم بسته شود، می ترسم ... و این روز ها چقدر زیادی دهانم بسته می شود با خوبی های او ... ٭ عنوان:,دوستان عیب کنندم که چرا,دوستان عیب کنندم که چرا دل به,دوستان عیب کنندم ...ادامه مطلب

  • رنگ ِ رخسار خبر می دهد از سر درون

  • خنده های نخ نمای ِ صورت را هدیه می کنم، به آدم های ِ این اطراف. می بینند  و میکنند چه چه حسادت است، که در رُخِشان پیداست که گفت رنگ ِ رخسار، خبر می دهد از سرّ درون؟ روز هاست میخندم و لیک پی نبرد کسی به این زخم ِ عمیق جسم میخندد و روح، میکشد آه از درون .. عمر می دود و من پی ِ آن میرسم باز به آن زخم ِ عمیق آن چه من یاد گرفته بودم، شده یک درس، از آن عهد ِ عتیق ... یاد داده بودند، به من یک چیز را ... گر بخندی به این دنیا تو، دنیا نیز به تو می خندد پس من میخندم، به اجبار ِ شیرین ِ تمام ِ درد ها تو نیز بخند از ته ِ دل آنقَدَر سیر بخند تا دنیا خودش، شرم کند از آزار ..., ...ادامه مطلب

  • میگذرد، پس غمی نیست...

  • باور کن! گاهی هر چقدر هم که بخواهی به خودت بقبولانی دنیا و قوانینش منصفانه است و همه چیز یک روز درست می شود، باید بپذیری که اکثر مواهب دنیا، در دست تعداد خاصی از آدم ها است و این موضوع اصلا ربطی به آدم ها و حتی خوب یا بد بودنشان ندارد. دنیا این گونه طراحی و برنامه ریزی شده است. قبولش کن و آنقدر برای خودت ساده اش کن که ته تمام اندوه هایت بشود لبخند و جمله ای کلیشه که مدام در گوش ـَت تکرار می شود: "چون می گذرد، غمی نیست", ...ادامه مطلب

  • علایق رنگ می بازند، آدم ها که نه!!

  • می گفت دوستم دارد و اصلا برایش مهم نیست که ۳ سال از من کوچک تر است. می گفت بودن با من خوشحالش می کند. می گفت عاشق شده است.. دروغ هم نگفت!! حجم علاقه و توجه اش را بعد از دو سال فهمیدم. زمانی که برای بار چندم، اتفاقی از کنارش رد شدم و "اصلا" من را نشناخت :| + هیچوقت دوستت دارم ها را عمیقا باور نکرده ام. و تنها دوستت دارمی که تا به حال از ته دل، قرص و محکم گفته ام، همان هایی است که به "مادر جانم" گفته ام., ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها